تحت تعلیم

بحث در مطالب اخیر بر سر این بود که چه نیازی به انبیاء الهی داریم و چرا خودمون نباید برای زندگی خودمون قانون گذاری کنیم که چند تا دلیل رو گفتیم و توضیح دادیم

حالا یک سوال پرسیده می شه: اصلا قبول که علم ما ناقصه و اون قدری هم که علم داریم خالی از اشتباه نیست و غرایز هم روی تصمیم گیری هامون موثره. همه اینها قبول. ولی وجدان ما که دیگه مشکل نداره. هیچ لزومی نداره انبیاء الهی بیان. هر کس به وجدان خودش عمل کنه. هر کاری رو وجدانش خوب دونست انجام بده و هر کاری رو وجدانش بد می دونست انجام نده.

در جواب می گیم وجدان نارسایی داره. یعنی چی؟ یعنی آدم دفعه اولی که می خواد سیگار بکشه خیلی وجدانش با این سیگار سازگار نیست و ممکنم هست که بی خیال بشه و نکشه. اما می بینه اون یکی کشید، رفیقش کشید، فامیلش کشید، همکلاسی ش کشید. خلاصه اونقدر این سیگار براش تکرار می شه که کم کم با وجدانش سازگار می شه.

یا در مورد رانندگی دفعه اول که پشت فرمون می شینیم وجدانمون احتیاط رو می پسنده ولی وقتی همین کار بار ها و بار ها تکرار شد دیگه شروع می کنیم گاز دادن و سرعت رفتن و کلا خیلی چیزها هست که با تکرار وجدانمون نسبت بهش عوض می شه.[1]

پس با این حساب قانون های وجدانی هم نمی تونه جای انبیاء رو بگیره.



[1] درس هایی از قرآن سال ۵۸ / عدالت اجتماعی / صفحه ۳