تنظیم اعضای بدن

انسان

همونطور که اگر زمین شل و سفت تر می شد یا به خورشید دور تر و نزدیک تر می شد یا جاذبه ش کمتر و بیشتر می شد همه چیزش به هم می ریخت، بدن ما هم همینطوره.

اگر دندان هامون پس و پیش بود، یا اگر چشممون آب نداشت یا بیش از حد آب داشت و یا اگر آب دهان مقدارش کم و زیاد می شد، معلوم نبود زندگی کردنمون به همین راحتی باشه ...

خدایی که همه هستی رو با چنین دقت عجیبی آفرید، نمیشه که بی حکمت و ضعیف باشه.

در قرآن هم به این مطلب اشاره شده که خدا همه چیز  و از جمله انسان رو به بهترین شکل ممکن آفرید.[1]



[1] سوره مبارکه سجده / آیه7

معجزه زمین

زمین

تا حالا چقدر به ریزه کاری و جزئیات زمین دقت کردی؟

اگر زمین اینقدر شل بود که نمی شد چیزی روش ساخت، چی می شد؟

اگر اینقدر سفت بود که آب ها داخلش نفوذ نمی کرد و یا نمی شد اموات رو توش دفن کرد، چی؟[1]

اگر همین زمین یک ذره به خورشید نزدیک تر بود و یا یک ذره دور تر، چه بلایی سرش می اومد؟

اگر زمین جاذبه نداشت یا جاذبه ش اونقدر زیاد بود که نمی تونستیم به راحتی راه بریم، چی؟

اگر بر فرض قبول کنیم که خلقت زمین به صورت اتفاقی و بر اثر یک انفجار بوده، آیا می تونیم قبول کنیم که همه این دقت ها و ریزه کاری ها هم اتفاقی بوده؟

اون کسی که با چنین دقتی زمین و آسمان ها رو آفریده، قطعا خالق حکیم و دانایی هست.[2]



[1] تفسیر سوره نحل (20) / صفحه2

[2] سوره مبارکه طه / آیه 4

خروس خالق ندارد؟

خروس

هیچکدوم از ما قبول نمی کنیم که یک گل کاغذی سازنده نداشته باشه یا نقاشی یک خروس نقاش نداشته باشه!

پس چطور می خوایم قبول کنیم که گل طبیعی سازنده نمی خواد و خود خروس خدا نمی خواد؟[1]

این طور نیست که هر چیزی خودش درست شده باشه و همه اینها رو خدا درست کرده.

در قرآن کریم می خونیم که خداوند همه جنبندگان رو به شکل ها و نوع های مختلف خلق کرده و بر خلق کردن همه اینها قدرت داره.[2]

حواسمون باشه وقتی می خوایم چیزی (وجود خدا) رو نفی کنیم، لوازم حرفمون رو هم بپذیریم:

اگر قبول کنیم خدایی وجود نداره پس نقاشی ها؛ نقاش نمی خوان؛ گل های کاغذی سازنده نمی خوان؛ ساختمون ها بنا نمی خوان؛ ماشین ها سازنده نمی خوان و ...



[1] کتاب برنامه درس هایی از قرآن سال ۷۶ / تفسیر سوره مبارکه اعلی / صفحه ۴

[2] سوره مبارکه نور / آیه 45

معجزه ای پر تکرار

جوانه

حتما وقتی می خوای یک جای سفتی رو بشکافی یا سوراخ کنی از یه وسیله محکم و تیز استفاده می کنی. درستش هم همینه. چون غیر از این نمی شه. البته نه اینکه کلا نشه، من و شما نمی تونیم.

اگر یه ذره به زمین نگاه کنی گیاه های زیادی رو می بینی که سر از زمین درآوردند. چه دونه هایی که کاشته شدند و چه علف های هرز. البته الان که نگاهشون می کنی ممکنه بعضی هاشون یه ذره جون گرفته باشند، اما اون موقعی که سر از خاک درآوردند فقط یه ساقه نازک و ضعیف بودند. تازه بعضی از گل و گیاهان توی مناطق کوهستانی رشد می کنند.

به نظرت چه طور می شه با ساقه ای ضعیف و بی جون قسمتی از خاک رو سوراخ کرد؟ به غیر از خدا کسی می تونه این کار رو بکنه؟[1]



[1] سوره مبارکه اعلی / آیه 4

هدف خلقت

روز 27 ماه رمضان بود و چیزی به عید فطر باقی نمونده بود. من هم برای جزء خوانی به مسجد رفته بودم. همین طور که قاری، آیات رو می خوند من هم نیم نگاهی به ترجمه داشتم. تا اینکه به آیه ای رسید که می گفت: ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای عبادت[1] !!!

سوالاتی که از بچگی تو ذهنم بود، دوباره برام مرور شد، ما چرا آفریده شدیم؟ مگه خدا نیازی به عبادت ما داره؟ دستگاه خلقت به این عظمت فقط برای اینه که من بیام نماز بخونم و روزه بگیرم؟ آخه چرا؟؟؟

بعد از جزء خوانی رفتم سوالم رو از حاج آقا پرسیدم.

حاج آقا لبخندی زد و گفت:                    از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟         به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

بعد ادامه داد:

-همونطور که تو ادامه آیات اومده خدا نه تنها از ما رزق و روزی نمی خواد و هیچ احتیاجی به ما نداره، بلکه خودش صاحب قدرت و قوته[2]. طبق آیات قرآن، خداوند متعال از خلقت جهان و ما انسان ها، اهداف مختلف مقدماتی، متوسط و نهایی داشته[3] که هدف نهایی عبودیت و بندگی هست. اون هم نه فقط به معنی نماز و روزه، البته این ها هم خیلی  مهم هستند، اما عبودیت به معنای حقیقتی برتر از همه اینها هست که یعنی بنده تا جایی پیش بره که جز خدا به هیچ چیز دیگه فکر نکنه و ... .[4]



[1] سوره مبارکه ذاریات / آیه56

[2] سوره مبارکه ذاریات /آیات 57 و 58

[3] سوره مبارکه ملک/آیه2 – سوره مبارکه طلاق/ آیه 12 – سوره مبارکه هود/ آیات 118 و 119

[4] تفسیر نمونه / ج۲۲/ صفحه ۳۸۴

شکر نعمت

داشتم زیر لب غر می زدم. آخه این چه وضع زندگیه؟ چرا باید سرنوشت من اینطوری بشه؟ مگه من چه گناهی کردم که لایق یه ذره محبت از طرف خدا نیستم؟ از دیوار کسی بالا رفتم؟ کسی رو کشتم؟ نه خونه ای از خودم دارم! نه ماشینی! حتی یه شغل ثابت هم ندارم که خیالم راحت باشه. این همکلاسی م رضا، درس که نمی خوند هیچ، خدا پیغمبرم قبول نداره، ببین چه شانسی داره! توی یه شرکت استخدام شده، بهترین ماشین زیر پاشه، خونه هم گرفته داره قسط می ده ... اما من چی؟ من که درسم خوب بود. من که یه دونه نمازم هم قضا نشد! ای خدااااااااااااااااااا !

یکی زد رو شونه م. برگشتم. دیدم یه آقایی با یه عینک آفتابی جلوم واستاده. یه شکلات گرفت جلوم. گفتم نمی خورم ولی اصرار کرد که شکلات رو بگیرم. منم شکلات رو گرفتم و گفتم خیلی ممنون.

اون آقا عینکش رو برداشت و من متوجه شدم که یک چشمش نابیناست. بهم گفت: «به خاطر یه شکلات از من تشکر کردی. چند بار تا به حال به خاطر بدن سالمت از خدا تشکر کردی؟ من حاضرم همه مشکلات تو رو داشته باشم ولی چشمم سالم باشه. یادت نره خدا چه چیزایی بهت داده. ازش تشکر کن... اگر از خدا تشکر کنی به نفع خودته ولی اگر نکنی خدا ضرری نمی کنه[1]»



[1] سوره مبارکه لقمان / 12

دینداری همراه با تردید در وجود خدا

دینداری همراه با تردید در وجود خدا!

آیا برای دیندارانه زندگی کردن باید یقین به وجود خدا داشته باشیم؟ آیا  اگر احتمال نبودن خدا در گوشه ای از ذهن ما خانه کرده باشد و تا کنون هر چه کوشیدایم نتوانسته ایم این مهمان ناخوانده را از خانه بیرون کنیم می توانیم خط قرمزی دور دینداری بکشیم و تمامی مظاهر آن را از زندگی خود بیرون بریزیم؟ اصلا آیا می شود همراه با تردید در وجود خدا برای آخرت کار کرد؟!

در نگاه ابتدائی پاسخ به همه این سوالها به «توصیه بر رها کردن دینداری» می انجامد یعنی اگر تردید در وجود خدا داشتیم دلیلی برای دیندارانه زندگی کردن و برای آخرت عمل نمودن باقی نمی ماند؛ اما نوشتار پیش رو اینگونه گمان نمی کند و بر دینداری و آخرت گرائی حتی بدون یقین به وجود خدا و صرفا با وجود احتمال وجود خدا تاکید دارد.

الف. ارزش احتمال تابع ارزش نتیجه احتمال

به مثالهای ذیل توجه کنید: در صحنه اول کشاورزی را در نظر بگیرید که بذر می پاشد و تلاش مضاعف می کند به امید آنکه در فصل مناسب «برداشت محصول» نماید؛ اما به راستی او یقین به این امر نیز دارد؟ در صحنه دوم شخصی را که در بانک سپرده گذاری می کند به امید اینکه شاید از بین صد ها هزار سپرده گذار «جایزه بانکی» نصیب او شود را در ذهن خود حاضر کنید؛ حقیقتا این انسان عاقل، چند درصد احتمال برنده شدن می دهد؟

به سادگی پیداست که تمام افراد در مثال های فوق و مثال های متعدد دیگری که قابل طرح هستند و هر روزه در اطراف ما اتفاق می افتند، در یک خصوصیت مشترکند؛ هیچ یک از ایشان یقین به رسیدن به  آرزوهای خود ندارند. آری نه کشاورز یقین به برداشت دارد زیرا ممکن است آفتها و دهها عامل دیگر او را از آرزوی خود محروم سازند؛ نه سپرده گذار چنین یقینی دارد زیرا سهم خود را تنها یک سهم در قبال صد ها هزار نفر سپرده گذار می بیند و احتمال اینکه او پیروز این میدان باشد یک احتمال در بین صد ها هزار احتمال است!

اینک آیا رفتار عملی این افراد را به خاطر یقینی نبودن آرزوهایشان «غیر عاقلانه» توصیف می کنیم؟ پاسخ منفی است و قطعا عملکرد ایشان نه تنها کاملا عاقلانه است بلکه ضروری و لازم است زیرا ارزش یک احتمال تابع دو عامل است «میزان احتمال» و «مقدار ارزش نتیجه احتمال»؛[1] در موارد فوق هر چند میزان احتمال اندک است اما ارزش محتمل بسیار قابل توجه است مقصود این است که هیچ یک از افراد فوق به صورت یقینی به آرزوهای خود نمی رسند و آرزوهای ایشان «اموری احتمالی» هستند اما این امور، اموری بسیار ارزشمند هستند که عقل اجازه رها کردن آنها را نمی دهد بلکه باز زبان بی زبانی از درون ایشان ندا می کند که: «اقدام به عمل بکن هر چند یقین به نتیجه نداری زیرا این نتیجه بسیار ارزشمند است و اگر از کف تو بیرون رود هیچ کس را غیر از خودت نباید سرزنش نمائی!» عقل کشاورز می گوید: «برداشت محصول، آب حیات زندگی اقتصادی توست؛ بخاطر این احتمالات آن را رها نکن!» و عقل سپرده گذار می گوید: «اگر تو شانس برنده شدن داشته باشی به سادگی سود کلانی به دست آورده ای پس از این مقدار اندک پول بگذر و آن را به بانک بسپار.»

آری در مثال های فوق هر چند در صد احتمال کار پایین است اما ارزش نتیجه آن (محتمل) بسیار قابل توجه است به همین روی این کارها کاملا عقلی و ضروری قلمداد می شوند. بنابراین به صورت یک قاعده می توان گفت: «ارزش یک احتمال هم تابع درصد احتمال و هم تابع میزان ارزشمندی خود نتیجه احتمال می باشد» دقت کنید!

احتمال وجود خدا، احتمالی بسیار ارزشمند[2]

حال به اصل بحث بازمی گردیم؛ چند در صد احتمال وجود خدا را می دهیم؟ در بدبینانه ترین نگاه این احتمال 50 در صد است یعنی شخص در شک است و نسبت به وجود و عدم خدا قضاوت قطعی ندارد. آیا اگر این شخص دیندارانه زندگی کند و از محرمات دوری کرده و واجبات را به جا آورد، کار غیر عاقلانه ای کرده است؟ قطعا جواب منفی است زیرا هر چند وجود خدا را «احتمالی» می پندارد اما نتیجه این احتمال آنقدر ارزشمند است که عقل، او را ملزم به رعایت اصول دینداری می کند. نتیجه این احتمال «سعادت ابدی در بهشت جاویدان» است[3] که با هیچ یک از منافع دنیوی نظیر برداشت محصول و برنده شدن در سپرده گذاری و ... قابل مقایسه نیست چرا که همه این فواید، محدود و زوال پذیرند اما بهرمندی از حیات ابدی در بهشت نتیجه ای ابدی و زوال نا پذیر است بنابراین عقل او در اینجا با قاطعیت تمام حکم به «ضرورت دینداری» می نماید.

در مقالات بعدی در این خصوص بیشتر سخن خواهیم گفت.

 



[1] ر.ک: آیت الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 18

[2] ر.ک: آیت الله خرازی، بدایه المعارف الالهیه، ص 3

[3] سوره عنکبوت، آیه 58

غافلین

حیوانات نیاز های زیادی دارند ولی خدا بهشون عقل نداد، در نتیجه حیوانات نیازهاشون رو بدون تفکر و تعقل رفع می کنند. برای مثال وقتی گرسنه می شن به دریدن روی میارن. برای خودشون قلمرو تعیین می کنند و هر کس زور بیشتری داشته باشه قلمرو بزرگتری برای خودش فراهم می کنه.

اما خدا به فرشته ها عقل داد و اون ها رو بدون نیاز های مادی آفرید.در نتیجه فرشته های عاقلی که نه تشنگی، نه گرسنگی، نه میل جنسی و نه هیچ نیاز مادی دیگه ای اونها رو رنج نمی ده تمام عمر عبادت خدا می کنند

اما خدا انسان رو هم عاقل آفرید و هم مأنوس با نیاز های مادی فراوان. انسان گرسنه می شه، اما خدا از انسان عاقل انتظار درنده خویی نداره، انسان میل جنسی پیدا می کنه، اما خدا از ما انتظار نداره مثل حیوانات این نیاز رو بر طرف کنیم. اگر ما توی این مسائل مثل حیوانات عمل کنیم از اون ها پست تر می شیم[1]، چون خدا به اونها عقل نداد، ولی به ما عقل داد. رعایت احکام عقل در این مسائل باعث میشه که ما از حیوانات برتر باشیم.

اما برتری انسان ها نسبت به فرشته ها به اینه که نه تنها نیازهاشون رو عاقلانه بر طرف کنند، بلکه این نیاز ها مانع از پیمودن مسیر معنویت و عبودیت نشه. یعنی عبودیت محض داشته باشیم در همه مسائل زندگی و با وجود همه مشکلات.[2]



[1] سوره مبارکه اعراف / آیه 179

[2] تفسیر نمونه / جلد22 / 387