توحید

اگر کسی فکر می کنه توحید به این معنی هست که هیچ چیز غیر از خدا هیچ تاثیری نداره و مثلا وقتی مریض شد نیازی نیست دکتر بره و یا وقتی تشنه و گرسنه شد اگر خدا بخواد بدون خوردن آب و غذا تشنگی و گرسنگی اون رو برطرف می کنه باید این را بدونه که در بسیاری از آیات قرآن، خداوند مخلوقات رو تاثیرگذار دونسته.[1]
گذشته از اون اگر خدا این همه مخلوقات رو بدون تاثیر و عبث آفریده باشه با حکمت خدا سازگاری نداره.
معنای حقیقی توحید اینه که ما ضمن اینکه تاثیر همه مخلوقات رو قبول داریم به هیچکدوم دلبسته نباشیم و چشم امیدمون فقط به خدا باشه. نه اینکه تاثیر اونها رو انکار کنیم.
یکی از مواردی که خیلی اوقات توش اشتباه صورت می گیره درک توحید خداست.
خیلی از ما فکر می کنیم که خدا «یکی» هست. اما درستش اینه که با توجه به آیات قرآن خدا «یکتا»ست.[1]
اما تفاوت «یکی» و «یکتا» چیه؟
ما هر چیزی که دور و برمون می بینیم رو می تونیم بهش خطاب «یکی» بکنیم. برای مثال یک کوه، یک ماشین، یک خرما و ... چون برای همه اینها دومی قابل تصور هست.
در واقع «یکی» به اون چیزی گفته می شه که دومیش هم قابل تصوره.
اما خدا اینطور نیست. برای خدا دومی قابل تصور نیست. خدا «یکی» هست که دومی نداره. به همین دلیل می گیم خدا «یکتا»ست.
عده ای اعتقاد دارند که بیش از یک خدا خالق و مدبر جهانه. اما یک نکته این جا هست که گفتنش خالی از لطف نیست.
اگر دو تا خدا داشته باشیم و یکی از این دو تا ضعیف باشند که همون خدای واحد ثابت می شه. چون کسی که ضعیف باشه نمی تونه خدا باشه. ولی اگر هر دو قوی هستند چرا یکی شون دیگری رو کنار نمی زنه تا خودش به تنهایی خدای جهان باشه؟[1]
این سوال برای کسانی که معتقد به دو خدا (یا بیشتر) هستند، بی جوابه.
ضمن اینکه ما هیچ دلیلی نداریم که وجود بیش از یک خدا رو ثابت کنه
گاهی این مساله که ممکنه تعداد خدا بیش از یکی باشه ذهن برخی ها رو مشغول می کنه.
امیر المومنین به پسرشون فرمودند: «اگر خدای یکتا شریکی داشت، حتما او هم باید افرادی رو از طرف خودش می فرستاد تا آثار فرمانروایی و سلطنت خودش رو به همگان نشون بده و خودش رو به مردم معرفی کنه»[1]
اما در طول تاریخ هر پیامبری که برای هدایت مردم از طرف خدا اومده، خدای یکتا رو تبلیغ کرده و انبیاء دیگر رو هم تائید کرده.
اینها نشون دهنده اینه که یا خدای دیگه ای وجود نداره و یا اگر (بر فرض محال) وجود داره کسی رو نفرستاده تا اون رو به مردم معرفی کنه. پس دلیلی هم نداره که ما بهش اعتقاد داشته باشیم.
شاید یکی از جذاب ترین تصورات این باشه که بیش از یک خدا داشته باشیم. خدای خیر و شر، خدای پدیده های مختلف مثل باد و باران و ... خلاصه اینکه چه اشکالی داره اگر بیش از یه خدا داشته باشیم که این چند تا خدا یا دشمن هم هستند یا با هم دوست باشند و همکاری کنند.
قرآن در این مورد آیه ای داره که اگر به جز «الله» خدا دیگه ای وجود داشت، آسمان و زمین به فساد کشیده می شد.[1]
در حال حاضر ما توی جهان هماهنگی و نظام واحدی رو می بینیم که نشون دهنده اینه که همه اینها از یک مبداء سرچشمه گرفته و چون با همدیگه هماهنگ هستند به بقای همدیگه کمک می کنند.
اما اگر دو یا چند اراده وجود داشت و هر کدام طبق نظر خاصی بود این هماهنگی هرگز به وجود نمی اومد و در نتیجه جهان هستی کم کم دچار فساد و نابودی می شد.
برای مثال فرض کنید جاذبه زمین رو ی خدا خلق می کرد و کره ماه و مریخ رو خدای دیگه ای. در این حال معلوم نبود جاذبه این دو با هم هماهنگ باشه و کره ماه در مدار خودش قرار بگیره.
وقتی چنین نظمی رو در بینهایت مورد کوچک و بزرگ مشاهده می کنیم به یگانگی خدا پی می بریم.[2]

طبیعت بی هدف و بیهوده و بدون نظم نیست. همه اینها شاهدی بر توحیدی بودن نظام خلقته.
خیلی اوقات ما فکر می کنیم خیلی از مسائل توی طبیعت بیهوده است و ممکنه هدرشون بدیم. مثل برگی که زرد شده. اما همین برگ زرد خیلی خیلی مهمه. اونقدر که خدا توی قرآن ازش یاد کرده.[1] همین برگ زرد رو که ما بر می داریم می سوزونیم و هدرش می دیم، بهترین کود برای خود درخته. ولی ما فکر می کنیم بی فایده است. یا مثلا زهر مار؛ فکر می کنیم چون انسان ها توسط زهر مار می میرند بنابراین چیز بد و بی فایده ایه، در حالی که هم این زهر برای خود مار خیلی مفیده و هم اگر درست ازش استفاده کنیم توی درمان خیلی از بیماری ها کمکمون می کنه.
یادمون باشه اگر توی طبیعت چیزی دیدیم که نفهمیدیم چرا خلق شده، سریع نگیم بی فایده است و به چه دردی می خوره و ...، یه کم بهش فکر کنیم شاید خدا حکمتی داشته که این رو آفریده.

قرآن چند جا پيغمبر را تهديد مىكند يك جا راجع به خدا، يك جا راجع به امام، راجع به توحيد مىگويد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»[1] اگر مشرك شوى عملت نابود مىشود، تهديد مىكند. راجع به امامت هم تهديد مىكند، تهديد امامت اين است «وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» اگر على را معرفى نكنى، رسالت خدا را نرساندى يعنى كل اعمالت هيچ. از توحيد بگذرى پوچ، از امامت بگذرى پوچ. معلوم مىشود توحيد و امامت مرتبط است. حالا کم کم آدم مىفهمد چرا يك حديث داريم «كَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِى»[2] يك حديث داريم «وَلَايَهُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ حِصْنِى»[3] معلوم مىشود توحيد و ولايت يكى است.
حديث است «كَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِى» حصن يعنى قلعه الهى، خداوند فرموده توحيد قلعه الهى است هركه در اين قلعه باشد بيمه است، بعد مىگويد «وَلَايَهُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ حِصْنِى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِى أَمِنَ مِنْ عَذَابِى» هر دو يكى است، خداوند هم در مورد توحيد مىگويد اگر مشرك شوى، شرك يعنى دست از توحيد بردارى عملت حبط مىشود، نابود مىشود، اگر امامت را هم نرسانى عملت نابود مىشود، خيلى مهم است.
امام مىفرمود اسلام آمريكايى، اسلام ناب. اسلام آمريكايى اسلامى است كه نماز مىخواند روزه مىگيرد، قرآن هم حفظ مىكند، مثل اينهايى كه آمدند كربلا، كربلا لشكر يزيد نماز هم مىخواندند، قرآن هم مىخواندند، امام حسين را هم كشتند. نمىشود انسان بگويد من خدا پرستم منتهى رهبرم رهبر آسمانى نيست.[4]

اعتقاد به توحید با بیان های مختلفی تو قرآن اومده. مثلا «ایاک نعبد»[1]، «قل هوالله احد»[2] و ... و این اعتقاد آثاری داره.
اولا: وقتی کسی معتقد به توحید شد دیگه نباید بله قربان گوی دیگران باشه. شرق و غرب عالم هم که جمع بشن، کسی که معتقد به توحید باشه برای خدا کار می کنه و دیگران براش مهم نیستند. من که معتقدم به توحید باید خدا رو از خودم راضی کنم. حالا اگر مردم پشت سرم بد گفتند، خب بگن!
ثانیا: قرآن یه جای دیگه می فرماید : «خدایان پراکنده و متعدد بهترند یا خدای قدرتمند واحد؟»[3]. اگر مولا چند تا شد، راضی کردن همه شون هم چند برابر سخته. ولی وقتی خدا یکیه زودتر هم راضی می شه. همونطور که ما توی دعاهامون یکی از صفات خدا رو «سریع الرضا» می دونیم.

بعضی ها به آیه شریفه 25 سوره فرقان[1] استناد می کنند و می گن توسل کردن و درخواست کردن از هر کسی غیر از خدا (ائمه معصومین علیهم السلام) شرک محسوب می شه.
در جواب باید بگیم : آیه شریفه کسانی که همراه با الله، خدای دیگری رو می خوانند ملامت کرده. نه اینکه هر کسی رو صدا بزنند. بله، اگر کسی اعتقاد به خدا بودن امیرالمومنین و یا امام حسین علیهما السلام داشته باشه مشرک هست، اما اگر کسی این بزرگواران رو به عنوان ولی خدا و آبرودار درگاه خدا صدا بزنه چی؟
ضمن اینکه در آیه ای دیگه اومده که :« برای نزدیک شدن به خدا وسیله ای بجویید»[2]؛ و این وسیله هر چیزی که باشه قطعا غیر خداست.
با این حساب توسل کردن به ائمه معصومین به عنوان وسیله نزدیک شدن به خدا و ولی خدا نه تنها اشکالی نداره، بلکه می تونه یکی از دستورات خدا باشه.

کلمه «رب» تو قرآن زیاد تکرار شده: «رب العالمین»[1]، «رب العرش العظیم»[2]، «رب السماوات و الارض»[3]، «رب آبائکم الاولین»[4]،« رب المشرق و المغرب»[5] و ... نمونه هایی از کلمه رب تو قرآن هست. بگذریم از اینکه برخی از همین ها هم توی قرآن تکرار شده.
در جای دیگری از قرآن هم اومده که خداوند یکتاست.[6]
از این دو مطلب می تونیم به این نکته برسیم که رب و پروردگار همه اون چیزهایی که در بالا گفته شد یکی هست. نه مثل اعتقادات برخی از گذشتگان که معتقد بودند هر پدیده ای خدایی داره. مثل خدای باران، خدای باد، خدای خورشید و ...
در واقع قرآن بیان می کنه که پروردگار همه جهانیان همون پروردگار آسمان ها و زمین و همون پروردگار پدران گذشته ما و همون پرودرگار مشرق و مغرب و همون پروردگار عرش بزرگ هست.

بعضی ها می گن توسل به هر کس و هر چیزی غیر از خدا شرکه. توسل به امامان معصوم شرکه. یا حسین و یابن الحسن گفتن شرکه. اما ما می گیم: ضمن اینکه همه کاره خداست منافاتی نداره که چیز دیگه ای هم واسطه باشه و این موضوع توی قرآن هم اومده. همه مون می دونیم که مدبر همه هستی خداست. اما همین خدا به فرشته ها گفته «فالمدبرات امرا»[1]. یا اینکه قطعا شفا دست خداست و شفا دهنده اصلی هم خداست. اما همین خدا تو قرآن فرموده که توی عسل هم شفا قرار داده.[2]
با این توضیحات متوجه می شیم که با وجود همه کاره بودن خدا منافاتی نداره که واسطه هایی هم وجود داشته باشه.

تو دین ما بین همه اذکار «سبحان الله» خیلی زیاده. هم تو قرآن که بیش از 10 بار کلمه «سبح» اومده و هم تو نماز که ذکر رکوع و سجوده و توی تسبیحات اربعه هم گفته می شه.
شاید بشه دلیلش رو اینطور گفت که همه دین ما به همین کلمه «سبحان الله» برمی گرده. برای مثال یکی از اصول دین ما «توحید»ه. خب توحید یعنی اینکه خدا منزه از اینه که براش شریک قرار داده بشه و این موضوع توی آیات قرآن هم اومده[1].
نبوت هم که دومین اصل دین هست همینطور. یعنی خدا منزه از اینه که مردم رو خلق کنه ولی براشون پیامبری نفرسته[2].
معاد رو هم میشه همینطور بیان کرد. یعنی خدا منزه از اینه که مردم و دنیا رو خلق کنه ولی جایی برای حساب و کتاب و پاداش و جزا قرار نده.
و به این ترتیب همه مباحث اصلی دین رو می شه به همین کلمه «سبحان الله» برگردوند.

در کلمه توحید و در شعار دین اسلام می گوییم: «لا اله الا الله».
سوال اینجاست که این «اله» با آن «الله» چه فرقی می کنه؟
«الله» رو که همه می دونیم، جامع ترین و کامل ترین نام خداوند متعال هست.یعنی همون خدایی که علم مطلق و قدرت مطلق و حیات مطلق داره و شریکی نداره و ...
اما «اله» به هر چیز معبود و دلربا گفته می شه. اگر کسی بتی رو دوست داشته باشه، اون بت اله اون شخص می شه، ممکنه بعضی ها هوی هوس شون اله شون باشه و ممکنه بعضی های دیگه هم لباس شون ، ماشین شون، علم شون و ... اله شون باشه. در واقع اله لزوما خدا نیست. بلکه اون چیزیه که شخص دوستش داره و بهش عشق می ورزه.[1]
وقتی می گیم «لا اله الا الله» یعنی هیچکدوم از این دوست داشتن ها حقیقی نیستند مگر خدا و باید مراقب باشیم یه وقت اینها جای خدا رو نگیرند.

معنای توحید اینه که انسان فقط به خدا تکیه کنه. اگه کسی به غیر از خدا تکیه داشته باشه، این شرکه. در قرآن بارها و بار ها کلمات «من دون الله»[1] و «من دونه»[2] اومده.
تو داستان حضرت نوح وقتی حضرت نوح به پسرش می گه ایمان بیار تا خدا تو رو غرق نکنه؛ پسرش می گه: ایمان نمیآرم. وقتی ببینم خدا می خواد منو غرق کنه به کوه پناه می برم.
یعنی در مقابل خدا، کوه رو قرار می ده و به همین دلیل ما این کارش رو شرک می دونیم
البته این موضوع فقط مربوط به پسر حضرت نوح نمی شه. ممکنه ماها وقتی می خوایم همسر انتخاب کنیم زیبایی ش برامون مهم تر از دینش و رضایت خدا باشه. یا ممکنه وقتی داریم شغل انتخاب می کنیم، حقوقش برامون مهم تر از این باشه که ببینیم این شغل چقدر خدایی هست یا نیست.

جنگ هايى كه مىشه، اختلاف هايى كه پيش میاد و ريشه ى اختلاف ها و تمام درگيرى ها بر اساس شركه. قانون دو تا مىشه، با هم دعوا مىكنند. اما قانون خدا كه شد دعوا هم نمىكنند. من مىخوام بگم: من درست مىگم. شما مىخواى بگى: من درست مىگم، چون من، منم و تو، تویى، دو تا شديم دعوا مىشه. اما اگه من، من بودن خودم رو كنار بگذارم و تو، تو بودن خودت رو كنار بگذارى و هر دو تسليم حق بشيم، حق يكیه و دعواها مىخوابه. ريشه ى همه ى فتنه ها شركه. دواى همه ى فتنه ها توحيد. اگر توحيد انسان كامل باشه و براى خدا كار بكنه، مردم استقبال بكنند يا نكنند، قهر نمىكنه و عقده اى هم نمىشه.[1]

ما پیامبران زیادی رو می شناسیم. بعضی ها رو از طریق تاریخ و برخی دیگر رو از طریق قرآن. این پیامبران گاهی آموزه های مختلفی داشتند. اما همه این پیامبران مختلف در بعضی مسائل با هم مشترک بودند. یکی از اون مسائل، خود خدا و صفاتش هست. از حضرت آدم گرفته، تا حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت عیسی و در نهایت حضرت محمد (صلی الله علیهم اجمعین) صفات واحدی برای خدا ذکر کردند. از جمله قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق، یکتا بودن و ...
تا اینجا همه چیز بیانگر اینه که فقط یک خدا این عالم رو خلق کرده.
حالا اگر قرار باشه خدای دیگه ای هم وجود داشته باشه، باید اون هم پیامبران خودش رو بفرسته و نشانه های قدرتش رو به ما نشون بده[1]، در حالیکه ما هیچ جا چنین چیزی رو سراغ نداریم.