تهدید

در رابطه با اینکه قانون های بشری رو خود بشر قرارداد بکنه یک مشکل دیگه هم علاوه بر همه مشکلات سابق (نقص علم،اشتباه، غرایز، نارسایی وجدان و ...) وجود داره. اونم اینه که خیلی اوقات برخی انسان های فرهیخته و عالم یک چیزی رو می فهمند ولی نمی تونن بیان بکنن.

مثلا زمان جشن های 2500 ساله، پزشک های می فهمیدند که شراب مضره؛ هم برای قلب و هم برای چشم و هم برای کبد و ... ولی اگر می گفتند هم زندونی می شدند و هم ممکن بود اعدام بشن. چون ضعیف تر از شاه بودند.

پس قانون باید از جایی وضع بشه که هیچ ضعفی توش وجود نداشته باشه تا هیچکس نتونه با تطمیع و یا تهدید حکمی رو که خودش دوست داره منتشر بکنه.[1]



[1] برنامه درس هایی از قرآن سال ۵۸ / عدالت اجتماعی / صفحه ۴ (نقل به مضمون)