خداشناسی فطری

الف. مقدمه

در مقالات قبل مختصری در خصوص این نکته که «هر مسئله‌ای نیازمند به اقامه دلیل نیست» سخن گفته و نکاتی را در باب غلبه اعتقاد به خدا در مرزهای زمانی و مکانی بیان کردیم. در این مقاله درصدد تبیین بیشتر «خداشناسی فطری» هستیم.

ب. شناخت فطری، شناخت همگانی

خداوند متعال می‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها؛ پس روى خود را متوجّه دین خالص پروردگار كن! اين دین فطرتى است كه خداوند، انسان‌ها را بر آن آفريده است.»[1] در این آیه شریفه، به‌صراحت، دین ـ که محوری‌ترین مسئله آن اعتقاد به خدا است ـ امری فطری دانسته شده است. در اینجا توجه به چند نکته لازم است:

اولا فطرت به معنای «نوع خلقت» و «سرشت» است.[2] امر فطری امری است که در خلقت یک شیء نهادینه‌شده باشد برای مثال «تعقل و خردورزی» نیز امری فطری در انسان‌ها است یعنی انسان‌ها به‌گونه‌ای آفریده‌شده‌اند که توانائی «اندیشیدن» دارند و می‌توانند با به‌کارگیری قوه عقل در مسیر تفکر گام بردارند.

ثانیاً واژه «الناس» در آیه شریفه به معنای جمع است یعنی «تمامی مردمان» بنابراین مدعای آیه، ‌این است که همه انسان‌ها با سرشت دین‌داری خلق‌شده‌اند و این مسئله ـ نظیر برخی از استعدادها و ویژگی‌های فردی ـ اختصاص به صنفی از انسان‌ها ندارد بلکه در همه آن‌ها یافت می‌شود.[3]

ثالثاً تصدیق این مدعا در آیه شریفه با رجوع به تاریخ انسان‌ها آسان می‌شود. همان‌طور که در مقاله قبل بیان شد انسان‌ها از گذشته‌های دور همواره معتقد به وجود خدا بوده‌اند و باور به وجود خالق در سرشت آن‌ها نهادینه بود است. بسیاری برای این اعتقاد از جان شیرین خود گذشته‌اند و تلخی‌های فراوانی را به جان خریده و ضررهای دنیوی زیادی را چشیده‌اند. امروزه نیز باوجود تمام تلاش‌های گسترده برای رواج بی‌دینی و الحاد، همچنان اکثریت انسان‌ها به وجود خدا معترف‌اند و به‌راحتی به انکار حقیقت وجود خدا نمی‌پردازند.

ج. نتیجه

شناخت فطری خداوند متعال ـ به این معنا که انسان همان‌طور که عاقل خلق‌شده است خداشناس و خداباور نیز خلق‌شده است ـ شناختی عمومی و همگانی است که هم درآیات قرآن به آن اشاره‌شده است و هم به شهادت تاریخ در نوع انسان‌ها وجود داشته است.

 



[1] روم: 30

[2] المیزان، ج 16، ص 178.

[3] تفسیر نمونه، ج 16، ص 418.