رابطه خداشناسی فطری و اقامه استدلال بر خدا

الف. مقدمه

در مقالات پیشین بیان شد که شناخت فطری بی‌نیاز از اقامه استدلال است و ازاین‌جهت شبیه شناخت‌های حسی ماست که در آن‌ها صرف مواجهه با شیء محسوس و به‌کارگیری حس کفایت می‌کند و نیازی به استدلال نیست. اینک سؤال این است: «حال که شناخت فطری، عمومی و همگانی و درعین‌حال بی‌نیاز از اقامه استدلال است اساساً چه دلیل بر اقامه استدلال بر وجود خدا وجود دارد؟» به چه دلیل متکلمین و فلاسفه، بخش قابل‌توجهی از تلاش علمی خود را معطوف به «اثبات وجود خدا» از طریق استدلال می‌کنند؟ چرا به‌جای اقامه این دلیل‌های خشک و ثقیل به شکوفای بیشتر خداشناسی فطری همت نمی‌گمارند؟ اساساً باوجود خداشناسی فطری چه نیازی به بحث‌های استدلالی در باب «اثبات وجود خدا» وجود دارد؟

ب. استدلال در خدمت شناخت فطری

برخی از افراد بوی مطبوع یا نامطبوع اطراف خود را انکار می‌کنند زیرا حس بویائی آن‌ها دچار مشکل است. برخی دیگر ممکن است اشیائی که در چندمتری آن‌ها قرارگرفته است را انکار کنند زیرا حس بینائی آنان ضعیف شده است به همین شکل عده‌ای دیگر وجود دارند که نرمی یا زبری شیء خاصی را انکار می‌کنند زیرا حس لامسه آنان تشخیص دقیقی ندارد و ... هر یک از من و شما با چنین افرادی مواجه شده‌ایم اما هرگز برای اینکه قضاوت آن‌ها را تصحیح کنیم نمی‌گوییم: «بو کن! ببین! لمس کن و ...» زیرا طبق فرض این جماعت در حواس خود دچار مشکل شده‌اند. در اینجا باید به‌جای بهره‌مندی از حس، پیشنهاد دیگری به آن‌ها داد و ایشان را از طریق دیگری به قضاوت صحیح رساند؛ مثلاً به شخصی که به جهت بینائی ضعیف رنگ خاصی را انکار می‌کند عینکی طبی می‌دهیم تا بتواند مانند انسان‌های دیگر آن رنگ را به‌وضوح مشاهده نماید. آری چاره کاره او صرف دیدن نیست بلکه «با عینک دیدن» است.[1]

در شناخت فطری نیز برخی عوامل باعث کم‌فروغی این شناخت می‌شوند. دقیقاً در اینجاست که باید با اقامه استدلال بر وجود خدا بر فروغ این شناخت افزود و آن را شکوفا نمود. آری کسی که با دقت‌های فلسفی پیچیده مثلاً توسط برهان صدیقین به اثبات خدا می‌پردازد درنهایت شناخت فطری خود را پرفروغ‌تر نموده است. کارکرد استدلال برای انسانی که خداشناسی فطری دارد شبیه کارکرد عینک است برای انسانی که بینائی فطری دارد. عینک ضعف بینائی را از بین می‌برد و آن را به دیدن واضح اشیاء نائل می‌کند در اینجا استدلال نیز ضعف شناخت فطری را از بین می‌برد و آن را به شکوفای تمام می‌رساند.[2]

ج. نتیجه

استدلال بر اثبات وجود خدا منافاتی با فطری بودن شناخت خدا ندارد زیرا این استدلال در خدمت همان شناخت فطری است و به‌واسطه آن شناخت فطری کامل‌تر و مستحکم‌تر می‌گردد و شناخت فطری به‌واسطه آن‌ها آگاهانه می‌گردد.

 



[1] ر.ک: آموزش عقاید، ص 45.

[2] ر.ک: بدایه المعارف الالهیه، ص 10.